بابیت در بطن جریان انحرافی
قُلْ یَعِبَادِى الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلى أَنفُسِهِمْ لا تَقْنَطوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ.....
دوستــی دارم که با من است حتی از رگ گردن هم نزدیک تر ولی من از آن غـــــــــــــــــافلم!!!!!

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان رهروان و آدرس rahro.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار مطالب

کل مطالب : 314
کل نظرات : 53

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز :
باردید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید سال :
بازدید کلی :
بابیت در بطن جریان انحرافی

ابیت در بطن جریان انحرافی!
       

 جریان
انحرافی و اطرافیان آن دور هم جمع شده‏اند و با تشکیل یک جریان شبه
فراماسونری این ادعا را مطرح کرده‏اند که حکومت به طور مستقیم توسط شخصی که
با امام زمان(عج) در ارتباط است، اداره می‌شود و با طرح این ادعا سعی در
متزلزل کردن اعتقاد مردم نسبت به مرجعیت و ولایت فقیه را دارند این یک
هشدار جدی برای رواج تفکر بابیت است...
 
چندی پیش آیت الله مصباح
یزدی در دیدار برخی نخبگان، با سخنان صریح و روشنگرانه‏ی خود به رواج
انحراف فکری جدیدی در جامعه و مطرح شدن تعابیری چون «امام زمان (عج) خود
جامعه را اداره می‏کند» و بر شمردن برخی مبانی نظری منحرف این جریان به
تحلیل دقیق چگونگی نفوذ انحراف و التقاط در دل‏ها وافکار انسان‏ها و
جریانات سیاسی و فکری پرداختند و پس از موضع گیری هشدارآمیز درباره‏ی یک
جریان فراماسونری جدید در کشور فرمودند: «نمی گذاریم علی محمد باب دیگری
باب شود» در راستای تبیین فرمایشات ایشان با حجت الاسلام «علی احمدیان»،
عضو هیأت علمی مؤسسه‏ی امام خمینی گفتگویی ترتیب داده‏ایم:
- به تازگی
آیت الله مصباح یزدی نسبت به شکل گیری بابیت در بطن جریان انحرافی هشدار
دادند. برای این که بحث روشنتر گردد دربارهی موضوع باب و سیر تاریخی و
تحریفاتی که در این حوزه اتفاق افتاده، مطالبی را بفرمایید.
در طول
تاریخ تشیع دو پدیده اتفاق افتاده است. پدیدهی اول در زمان حضور بوده است،
اهل بیت(علیهالسلام) در زمان حضورشان طبق برخی از اسناد افرادی داشتند که
واسطهی بین مردم و ائمه(علیهالسلام) بودند. برخی منابع شیعه مثل شهرآشوب
گفتهاند، اینها برای اهل بیت(علیهالسلام) باب بودهاند. به عنوان نمونه
گفتهاند، امیرالمؤمنین(علیهالسلام) باب رسول اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است یا
سلمان فارسی باب امام علی(علیهالسلام) است. شیث طبری و میثم تمار باب امام
حسن(علیهالسلام) و امام حسین(علیهالسلام) است و عثمان بن عمر، سمری و
دیگران چهار بابی هستند که حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالی) داشته است اما
مسألهی بابیت در پایان غیبت صغری تمام شد.
در آخرین نامهای که حضرت ولی
عصر(عجلاللهتعالی) به علی بن محمد سمری داد، فرمود: «شما در فلان تاریخ از
دنیا خواهید رفت، غیبت کبرا آغاز خواهد شد و تا آن وقت که صیحهی آسمانی
بیاید دیگر ارتباط شیعیان با من به صورت این نوع ارتباط مستقیم قطع
میگردد.».
اما از قبل از زمان حضرت عسگری(علیهالسلام) و حضرت امام
زمان(عجلاللهتعالی) شیعه این سؤال را داشت که شما که هماکنون داخل لشکرگاه
رفتهاید و تحت نظر قرار گرفتهاید و دشمنان شما را تحت نظر قرار دادهاند ما
مسایل دینی خود را از چه کسی سؤال کنیم؟ مشکلات دینی، سیاسی، اجتماعی و
فقهی جدیدی که پیش میآید را از چه کسی بپرسیم؟ اهل بیت(علیهالسلام) به
اینها فرمودند: «بروید دنبال روات احادیث»، دیگر باب احادیث را نگفتند.
روات احادیث را نیز تعریف کردند؛ کسانی که فقیه هستند، تفقه و استنباط
دارند. بروید دنبال کسی که بیشتر فقاهت دارد، کسی که عدالت و تدبیر سیاسی
اجتماعیاش بیشتر از دیگران است؛ او را ولی فقیه خود قرار دهید.
همان
طور که اشاره شد، آموزهی بابیت براساس برخی از معارف اسلامی و اسناد باقی
مانده در زمان اهل بیت(علیهالسلام) بوده است ولی این باب با پیام و نامهی
حضرت ولیعصر(عجلاللهتعالی) به علی بن محمد سمری، مسدود شد؛ بنابراین
هماکنون شخصی نمیتواند ادعا کند من ارتباط مستقیم با امام
زمان(عجلاللهتعالی) دارم؛ ولی آنها میتوانستند. اگر امروز کسی این ادعا را
مطرح کند، دروغگو است. نکته اینجاست که این بابها لازم نبود که الزاماً
فقیه باشند، بعضی از اینها آدمهای عادی و قابل وثوقی بودند.
- چرا لازم نبود؟
چون
اینها خود فتوا نمیدادند و رابط بودند بین حضرت و مردم. ولی هماکنون این
رابطه قطع شده بنابراین فقیه مکلف است تلاش کند علم بیاموزد، متخصص شود تا
فتواهایی که میدهد مطابق روایات اهل بیت و قرآن مجید باشد. این اشخاص
هماکنون، مراجع در عصر غیبت هستند. در امور فردی و اجتماعی گاهی مرجع یک
نفر شخصی است، گاهی در امور سیاسی و اجتماعی شخص دیگری است ولی زمانی هم
این دو در یک نفر جمع میشود مانند زمان حضرت امام(ره) که خیلیها ولی فقیه و
مرجع تقلیدشان یکی بود.
اما ظهور جریانهای انحرافی پس از دوران غیبت
کبرا، آغاز شد. عدهای در عصر حضور اهل بیت(علیهالسلام) و در عصر غیبت فقیه
نبودند و از طرف دیگر میخواستند مردم را به آن سمت و سویی که خودشان
میخواهند، بکشانند بنابراین گفتند ما بابیم، گفتند باب لازم نیست به طور
حتم فقیه باشد، ما با امام زمان ارتباط داریم.
 
آموزهی بابیت براساس
برخی از معارف اسلامی و اسناد باقی مانده در زمان اهل بیت(علیهالسلام)
بوده است ولی این باب با پیام و نامهی حضرت ولیعصر(عجلاللهتعالی) به علی بن
محمد سمری، مسدود شد؛ بنابراین هماکنون شخصی نمیتواند ادعا کند من ارتباط
مستقیم با امام زمان(عجلاللهتعالی) دارم؛ ولی آنها میتوانستند. اگر امروز
کسی این ادعا را مطرح کند، دروغگو است.
- مگر دوران باب تمام نشده بود؟ پس چرا توانستند چنین ادعایی را مطرح کنند؟
چرا قطع شد.
- اما در واقع از عدم آگاهی مردم سو استفاده کردند؟
بله؛
آگاهی نداشتن مردم، الان شیعیان زمان ما هم بسیاری از این ظرایف را
نمیدانند فلذا اگر کسی بیاید بگوید که اهل بیت(علیهالسلام) باب داشتند من
هم بابشان هستم مردم شاید به گمان غلط بیفتند. در واقع دروغگوها این آموزه
را از اسلام گرفتند و گفتند ما مصادقیش هستیم در حالی که این باب مسدود شده
بود و حتی روایت گفته بود اگر کسی چنین چیزی را گفت بگویید دروغ گو است.
در
زمان ما هم جریان انحرافی و قطبهای این فرد که با هم ارتباط دارند مدعیاند
امام زمان(عجلاللهتعالی) به طور مستقیم حکومت میکند. حکومت مستقیم به
وسیلهی شخصی که با امام زمان(عجلاللهتعالی) ارتباط برقرار میکند، اداره
میشود. به عنوان مثال ایشان میگویند در مسایل سیاسی مانند برخورد با
اصلاحطلبها و شورشها اینگونه برخورد کنید و در مسایل خارجی مانند ارتباط با
آمریکا و قیامهای منطقه، آن گونه برخورد نمایید.
کارکرد خطرناک رفتار
این اشخاص این مطلب است که از این پس، فقها اعم از ولی فقیهی که در امور
سیاسی و اجتماعی تنها فردی است که ما باید از او تقلید کنیم و مراجع تقلیدی
که در امور فردی و تربیتی به آنها مراجعه میکنیم دیگر مرجعیت ندارند زیرا
اگر ما اشخاصی را پیدا کنیم که با خود امام زمان(عجلاللهتعالی) ارتباط
دارند دیگر نیازی به ولی فقیه و مراجع، نخواهد بود.
ظهور جریانهای
انحرافی پس از دوران غیبت کبرا، آغاز شد. عدهای در عصر حضور اهل
بیت(علیهالسلام) و در عصر غیبت فقیه نبودند و از طرف دیگر میخواستند مردم
را به آن سمت و سویی که خودشان میخواهند، بکشانند بنابراین گفتند ما بابیم،
گفتند باب لازم نیست به طور حتم فقیه باشد، ما با امام زمان ارتباط داریم.
- در واقع تحریف پایههای مهدویت و اعتقاد به امام زمان(عجلاللهتعالی)، با اهداف جریان انحرافی نوعی به حاشیه راندن ولایت فقیه است؟
بله؛
تحریف مرجعیت دینی از راه این مسأله که امام زمان(عجلاللهتعالی) با افرادی
ارتباط برقرار میکند که آنها باب ایشان باشند و خود حضرت پیغام بدهد چه
کار کنید، بسیار خطرناک است و اگر این مطلب در جامعهی ما شکل بگیرد و
بابهای اینگونه به وجود بیایند، همهی مردم فکر میکنند این آقا هرچه گفت حرف
امام زمان(عجلاللهتعالی) است ولی مقام معظم رهبری هر حرفی که زده، از طرف
خود گفته است.
آیا امام زمان(عجلاللهتعالی) نمیرود به دنبال فقیهی که
بخواهد براساس احادیث اهل بیت(علیهالسلام) حرف بزند؟ او خود جزو اهل
بیت(علیهالسلام) است و این آقایان میخواهند این ارتباط را برقرار کنند و
این آموزه را جا بیندازند تا بتوانند از ولایت فقیه، مرجعیت و فقاهت
بگذرند.
در واقع اینجا دو ایراد شکل میگیرد؛ این ادعا که با امام
زمان(عجلاللهتعالی) ارتباط دارند، دروغ است و ایراد دوم این که اعتقاد مردم
را نسبت به فقاهت از بین میبرند و متزلزل میکنند. در واقع آنها در گام اول
کارکرد اعتقاد محکمی که ما را نجات داده، تضعیف مینمایند و در گام بعدی به
جای یک انسان متعالی، یک شیطان را جایگزین میکنند.
در زمان ما هم جریان
انحرافی و قطبهای این فرد که با هم ارتباط دارند مدعیاند امام
زمان(عجلاللهتعالی) به طور مستقیم حکومت میکند. حکومت مستقیم به وسیلهی
شخصی که با امام زمان(عجلاللهتعالی) ارتباط برقرار میکند، اداره میشود.
-آقای
احمدی نژاد به تازگی گفته بودند ما در آخرین پیچ تاریخ قرار گرفتهایم که
به نوعی تعیین وقت برای ظهور بود و این که پول یارانهها پول امام
زمان(عجلاللهتعالی) است. فکر میکنید این حرفها تحت تأثیر القائات جریان
انحرافی است یا خودشان به واقع به این حرفها اعتقاد دارند؟
این حرفها،
حرفهای مشکوکی است و زمینه ساز تفکر بابیت. این قبیل افراد شاید هیچ وقت
نگویند ما باب هستیم چون بابیت در ایران منفور است. «علی محمد باب» ابتدا
گفت من بابم، من امام زمان هستم، در ادامه ادعا کرد پیامبر است و سپس ادعای
خدایی نمود و سرانجام نیز امیرکبیر دستور اعدامش را داد.
اینها به جای
ادعاهای باب میگویند امام زمان(عجلاللهتعالی) به طور مستقیم خود حکومت
میکند. نمیگویند ما بابیم، میگویند حضرت ولی عصر(عجلاللهتعالی) به طور
مستقیم خود حکومت میکند و این حرفها را پشت هم تکرار میکنند و بعد میگویند
در آخرین پیچ تاریخ هستیم، ظهور نزدیک است. این حرفها یعنی برخی از افراد
ارتباطهایی با امام زمان(عجلاللهتعالی) دارند و بر اساس این ارتباطها
میگویند، ظهور نزدیک است. مطابق با این ادعاها حضرت ارتباط خود را با بشریت
و جامعهی مؤمنان نزدیک کرده و مؤمنان میتوانند از خود حضرت فرمان بگیرند.
اسم بابیت را نمیآورند ولی ماهیت حرفها همان است.
-همانطور که فرمودید،
اشتراکاتی بین ماهیت جریان انحرافی و بابیت وجود دارد ولی شرایط زمانی ما
با آن زمان تفاوتهای فراوانی کرده است از این جهت که امروز نظام جمهوری
اسلامی ایران و ولایت فقیه برقرار است. به نظر شما شکل گیری آن فتنه در
زمان ما، شدنی است؟
متأسفانه در جامعهی ما افراد آگاه در معارف دینی،
اندک هستند و افراد زیادی به ظواهر افراد بسنده میکنند. به طور معمول
آدمهایی که این ادعاها را مطرح میکنند سعی مینمایند اهل ریاضت و زهد باشند،
حرفهای خوب و عامه پسند بزنند و حتی خدماتی به مردم ارایه دهند. اینجا
همان نقطهای است که جامعه ممکن است فریب بخورد کما اینکه بهاییت هنوز در
ایران طرفدار دارد.
روحانیت و علمای ما بسیار زحمت کشیدند تا ثابت کنند
بابیت یک دین ساختگی است، عالمان دین هستند که میفهمند اینها کلک و خدعه
است زیرا این افراد، بسیار زیرکانه حرف میزنند.
-اگر شما توجه کنید،
اینها میگویند بالاخره ما ولایت فقیه را قبول داریم حتی میگویند ما مرجعیت
را قبول داریم؛ ولی کدام ولایت؟ مصداقش چیست؟
بله؛ روی مصداقش تکیه
میکنند و میگویند اصل ولایت را قبول داریم ولی موردش را قبول نداریم یا
مولوی و ارشادیش میکنند. هزار و یک تبصره و تعریف برای آن در میآورند.
البته بعضی از روحانیون نیز با آنها همراهی میکنند و برای جامعه شبهه،
بیشتر میشود.
خطر جدی است، اینها با تابلوی دین و اعتقاد به ولایت فقیه،
امامت و قرآن برای ریشه کن کردن نائبان واقعی امام زمان(عجلاللهتعالی) در
عصر غیبت کبرا، به میدان آمدهاند. امروز آسیبپذیری ما به خاطر در رأس قرار
گرفتن ولی فقیه نسبت به زمان ناصرالدین شاه و قاجار که بابیت را علم کردند،
کمتر است زیرا علمای مختلفی جزو ولی فقیه شناخته شدهی آن زمان، به شمار
میآمدند مانند: «شیخ فضل الله نوری»، «مرحوم طباطبایی» و «مرحوم آخوند
خراسانی» و مرجعیت کم بود و مانند امروز، ولی فقیه از نفوذ و قدرت سیاسی
برخوردار نبود، این نکتهی مثبتی است؛ ولی فراموش نکنیم که آن زمان این همه
شبکههای تبلیغاتی و عوامل فریبنده وجود نداشت، امروز سم پاشیهای فکری و
تبلیغاتی به مراتب سادهتر شده است.
رهبر معظم انقلاب بر اساس جایگاهی که
دارند جریان انحرافی را یک مسألهی فرعی عنوان میکنند اما ممکن است برخی
متوجه ظرایف این موضعگیری نگردند. همان طور که گفتید، معظم له یک وظیفهی
کلان برعهده دارند. وظیفهی کلان ایشان این است که جامعه را به سمت وحدت،
ساختن تمدن اسلامی و اهداف انقلاب پیش ببرند تا توجه جامعه به میکروبهایی
که این وسط پیدا میشود، جلب نشود و کارهای اجرایی متوقف نگردد اما این به
آن معنا نیست که نباید در این باره از مسؤولیتهایمان به ویژه در نهی از
منکر غافل بمانیم.
شبیه همین کار را حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) در زمان
حضرت علی(علیهالسلام) انجام میدادند. حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به عنوان
کسی که رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) فرمود، رضایت او رضایت من است؛ به حق
طلبان، گرا میداد و فریاد میزد، در حالی که امیرالمؤمنین(علیهالسلام) ساکت
بود.
اینها روی مصداق تکیه میکنند و میگویند اصل ولایت را قبول داریم
ولی موردش را قبول نداریم یا مولوی و ارشادیش میکنند. هزار و یک تبصره و
تعریف برای آن در میآورند. البته بعضی از روحانیون نیز با آنها همراهی
میکنند و برای جامعه شبهه، بیشتر میشود.
خطر جدی است، اینها با تابلوی
دین و اعتقاد به ولایت فقیه، امامت و قرآن برای ریشه کن کردن نائبان واقعی
امام زمان(عجلاللهتعالی) در عصر غیبت کبرا، به میدان آمدهاند.
اگر حضرت
سکوت نمیکرد بین سران اصحاب اختلاف و جنگ داخلی رخ میداد و ابوسفیان بر سر
کار میآمد. هماکنون نیز «آیت الله مصباح» که مقام معظم رهبری فرمودهاند
مطهری زمان ماست، هشدار میدهد. جامعهی مؤمنان باید به این هشدارها توجه
کنند، ما بسیار هشیارتر از صدر اسلام هستیم. جامعه خود میفهمد که وقتی مقام
معظم رهبری میگوید اصلی و فرعی کنید یعنی میگوید مسألهای است، انتقاد هم
بکنید ولی آن را اصلی قرار ندهید، نه اینکه اصلاً مسألهای نیست.
- ما هم معتقدیم که این ایراد است، ولی فرعی است. این مسؤولیت و وظیفه فقط به عهدهی آیت الله مصباح است که ایشان مطرح بکنند؟
نه!
آقای «سید احمدخاتمی»، آقای «علم الهدی» و نیز علمای ما خیلی فرمودهاند.
بسیاری از علما و مراجع تقلید در قم نسبت به این مطلب واکنش نشان دادهاند،
«آیتالله مکارم شیرازی» فرمودهاند و خیلی از آقایان به این جریان مشایی،
اشاره کردهاند. اعضای جامعهی مدرسین، رییس شورای مدیریت در دیدارهای خصوصی
به آقای احمدی نژاد گفتهاند البته این رخدادها در مسیر انقلاب بسیار بوده
است.
«مهدی هاشمی» هم کنار آقای «منتظری» بود که سرش قسم خورد ولی این
فرد یک جنایتکار بود. امام(ره) به ایشان بسیار تذکر دادند، «سیداحمد» را
فرستادند، خیلیها را فرستادند تا آخر امام(ره) مجبور شدند، وارد شوند و
جراحی کنند ولی تا اواخر، امام(ره) وارد عمل نشد. ما نیز باید جامعه را به
آنجا برسانیم، سپس ان شاء الله جلوی این غدهی سرطانی، گرفته شود.
- احیای فراماسونری هم از هشدارهای آیت الله مصباح بوده است، در صورت امکان دربارهی مختصات فراماسونری نیز، توضیح دهید؟
پدیدهی
فراماسونری ریشه در یهود و انگلستان دارد و علایم آن هم با علایم شیطان
پرستی یکی است. شیطان توسط جنیان کافری که از او فرمان میبرند یک سری
اطلاعاتی را به کسانی که از او پیروی میکنند، میدهد. این اطلاعات بعضاً
خارق العاده است. این قبیل پدیدهها را در میان رمالها میبینیم که ارتباطاتی
با جنیها دارند؛ یک سری اطلاعات را بهوسیلهی آنها به دست میآورند. همچنان
که در طول تاریخ پادشاهان در کنار خود جنگیرها و رمالهایی داشتند.
اسلام
فرمود از این راه نروید، زیرا اینها در کنار چند حرف درست، حرفهای باطل
بسیاری میزنند. این است که اگر آن مسیر را بروید به هلاکت میرسید. به این
چهار نکتهی غیبگویی درستشان توجه نکنید زیرا این چهار حرف، دامی برای یک
باطل بزرگتر است. فراماسونرها هم به خاطر ارتباطاتی که با شیاطین و شیطان
پرستان دارند گاهی اوقات پیشگوییهایی میکنند که بعضاً درست از آب، در
میآید.
- آیت الله مصباح فرمود به نظر من جریان فراماسونری دارد شکل
میگیرد. این جریان مرتبط با انگلستان و بزرگترین شیاطین عالم است.
فراماسونری چه شباهتی با جریان انحرافی داخل دولت دارد؟
فرماسونرها روی
باستانگرایی تکیه میکنند، جریان انحرافی نیز این گونه برخورد مینماید.
فراماسونرها روی اخبار، مکتب آدمیت، انسانیت و اومانیسم تکیه میکنند اینها
نیز دم از انسانیت، شرافت و مرام انسانیت میزنند. فراماسونرها ضد علمای
دینی و دین هستند و میخواهند علما را کنار بزنند، اینها نیز اینگونه هستند.
فراماسونرها
نخبهگرا هستند یعنی نخبههای سیاسی و اجتماعی جامعه را جلب و جذب خود
میکنند ما این حالت را در این جریان نیز مشاهده میکنیم یعنی میبینیم دنبال
روحانیونی میروند که نخبه هستند و نفوذ اجتماعی دارند. میبینم دنبال برخی
از روحانیون میروند و برایشان پول میفرستند تا اینها را جذب خود کنند.
فرماسونرها با تمامی طوایف سیاسی و اجتماعی و فرق دینی اعم از دینهای حق
مانند اسلام و دینهای ساختگی مثل عرفانهای کاذب ارتباط دارند و آنها را به
عضویت میپذیرند، اینها نیز اینگونه هستند.
اینها در داخلشان بهایی راه
میدهند چون قائل به دین حقیقی نیستند، اصلاً دین برایشان ملاک نیست. این
پدیده بسیار مشکوک است. در انقلاب مشروطه، فراماسونرها از جمله «میرزا
ملکم» از دین به عنوان ابزار استفاده میکردند.
این کدها به ما میگوید
روح جریان فراماسونری که دم از برادری، مساوات و برابری میزند، در جامعهی
ما در حال زنده شدن است. اینکه اینها میگویند اگر جایی خواستید مصاحبه
کنید، چادر و حجاب نداشته باشید و روسری خود را بیاندازید ایراد و اشکالی
ندارد، این همان کار فراماسونرها است؛ زیرا آنها برای حجاب و مقدسات دینی
ارزش قائل نیستند. این روح را ما در جریان انحرافی، مشاهده میکنیم.
نکتهی
بعدی که برای بنده جای سؤال است، مسافرتهای یکی از سران جزیان انحرافی به
ترکیه است و شرکت او در برخی از مراکز فرهنگی در ترکیه، شما میدانید که
فراماسونرها در ترکیه بسیار فعال هستند. از قدیم جریان فراماسونری در ترکیه
فعال بوده، بعد از دوران مشروطه شخصی به نام «اردشیر» که مأمور «اینتلجنت
سرویس» انگلستان بود، «رضا خان» را در ایران پیدا کرد و در ترکیه «آتاتورک»
را به شرط دین زدایی و کشف حجاب از مسلمانان ترک، گمارد.
آنها در
ترکیه موفق شدند اما در ایران موفق نشدند. ترکیه را لاییک کردند ولی در
اینجا موفق نشدند. «شیخ فضل الله» بر بالای دار رفت. علمای نجف مقاومت
کردند و مردم را از چنگ اینها نجات دادند. در واقع رضاخان کشور را به سمتی
میبرد که آتاتورک برد. البته آیتالله مصباح نفرمودند، اینها ماسونر هستند.
فرمودند به نظر من جریان فراماسونری در حال شکل گیری است.
روح جریان
فراماسونری که دم از برادری، مساوات و برابری میزند، در جامعهی ما در حال
زنده شدن است. اینکه اینها میگویند اگر جایی خواستید مصاحبه کنید، چادر و
حجاب نداشته باشید و روسری خود را بیاندازید ایراد و اشکالی ندارد، این
همان کار فراماسونرها است؛ زیرا آنها برای حجاب و مقدسات دینی ارزش قائل
نیستند. این روح را ما در جریان انحرافی، مشاهده میکنیم.
یکی از کدهای
آخر، شخصی به نام آقای «امیریفر» است که از جامعهی روحانیت مبارز جدا شد و
جامعهی وعاظ ولایی را تحت نظر جریان انحرافی تشکیل داد. این آقا میگوید
احمدینژاد و جریان انحرافی یک حرف دارند. در مجلس ترحیم پدرخانم ایشان،
«محمدرضا خاتمی»، «حسین مرعشی» و «ابطحی» حضور داشتند. شما از این چه
میفهمید؟ این همان خطری است که آقای مصباح گوش زد کردند.
جریانهای ضد
ولایت فقیه با یکدیگر جمع شدهاند، اختلافات را کنار گذاشتهاند و جریان شبه
فراماسونری را شکل دادهاند. این جریان در مشروطه تشکیل شد و در باب سلیمان
خان میکده تمام مخالفان روحانیت و علما آمدند در صحنه، داخلشان روحانیون هم
بودند مثل «سیدجمال واعظ»، اینها آمدند گفتند ما چه کنیم قاجار را کنار
بگذاریم. ابتدا نظر علما را جمع و با علمای نجف همراهی کنیم و بعد این
جریان را به آن سمت و سویی که خود میخواهیم، پیش ببیریم. این شد که انقلاب
مشروطه را از دست روحانیون و مردم زحمت کش گرفتند و تقدیم رضاخان کردند.


تعداد بازدید از این مطلب: 823
موضوعات مرتبط: سیاسی , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:









عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود